سرویس ورزشی تبریزمن، در سال ۱۳۸۷ دو تیم ماشینسازی و تراکتورسازی بخاطر هزینه تیمداری اعلام انحلال کردند و دیگر قادر به تامین هزینهها نبودند. بنده به عنوان عضو هیات رئیسه فدراسیون فوتبال وقت مسئولان تراکتور قانع کردم که فقط یکسال دیگر آن هم با هزینه ورزش کارگری تیمداری را ادامه دهند و من مسئولیت تیم را به عهده گرفتم و با فروش ملکی در سعادتآباد تهران به متراژ ۵۱۲ متر هزینههای اولیه تیم را تامین کرده و بدهیهای گذشته تیم فوتبال ترکتورسازی را پرداخت کردم و اردوی آماده سازی تیم را در ترکیه برگزار کردیم. در همان سال اول تیم را به لیگ برتر آوردیم.
در سال ۱۳۸۹ اینجانب باشگاه را به امانت سپردم که هرگاه شرایط ایجاب کند باشگاه به خودم عودت شود و فدراسیون فوتبال نیز از اول بنده را به عنوان مالک میدانستند.
برنامههایی برای تیم تراکتورسازی داشتم، زحمتش را ما کشیدیم ولی سودش را دیگران بردند مثل طرح پردیسهای سینمایی که طی پنج سال یک تیم ۳۶ نفره با بررسی میدانی نزدیک به سه میلیون دلار هزینه کردیم، ولی به دلیل نبودن قانون کپی رایت الان دیگران از سودش بهره میبرند.
مشکل امروز تراکتور این است که مادری دلسوز ندارد آنهایی که ادعای دایه مهربانتر از مادر بودن دارند مدیریتشان باری به هر جهت است تیم را طوری اداره میکنند که هر وقت منافع دیگرشان به خطر بیافتد تیم را راه میکنند. تعصب روی نام تراکتور ندارند، حتی شاید پول بیشتری هم هزینه کنند اما بیبرنامگی بیتخصصی سایه بر جنبههای دیگرشان دارد هر روز یک پرونده در فدارسیون، هر روز یک پرونده در فیفا برای تراکتور باز میکنند و بجای اینکه مرتب بازیکن به خارج صادر کنیم بازیکنان خارجی بیکیفیت را دلالها به تیم تزریق میکنند و سپس در شکایت پرونده هم همان دلالها پورسانت برای وکلای پرونده میگیرند.
ناصر شفق اولین مالک خصوصی باشگاه تراکتور: بهترین راه حل برای بدهی های تراکتور را سردار پورجمشیدیان ارائه کردند که مالکین و مباشرین هرکس بدهیهای خود را پرداخت نماید.
مالک اول کارخانه تراکتور سازی بدهی خود را پرداخت نماید، مالک دوم ناصرشفق بدهی خود را و شرکت مهر ایرانیان و جناب آقای زنوزی هم بدهی دوران خود را تا باشگاه به حالت عادی برگردد.
این راه حل بنظر بهترین راه حل ممکن است که تراکتور از این وضعیت نجات پیدا کند و طبیعی است هرکسی مسئولیت دوره خود را پذیرا باشد، سود یا ضرری که هر کس کرده باشد به عهده خودش است.