سرویس اجتماعی تبریزمن: سالهاست ناهنجاری های فرهنگی در جامعه رو به افزایش گذاشته و بسیاری از رفتارها به سمت و سوی سبک زندگی غربی گرایش پیدا کرده است.
علی خادمی در این یادداشت آورده است:
مبارزه با فرهنگ اصیل اسلامی و سبک زندگی مردم ایران سالهاست که به طرق مختلف و با تهاجم فرهنگی دشمن در سالیان اخیر شدت گرفته و آثار آن در پوشش لباس های نامناسب جوانان اعم از دختران و پسران، دورشدن خانواده و جوانان از عواطف بین والدین و فرزندان و عشق ورزی به حیوانات به ویژه سگ و گربه در بین جوانان مشاهده می شود.
غرب با برخورداری از رسانه های متعدد به ویژه شبکه های اجتماعی مختلف، سرمایه گذاری های طولانی مدت و صرف هزینه های فراوان تبلیغاتی تلاش کرده است تا مسیر زندگی جوانان ایرانی را به سمت فرهنگ غرب تغییر و محتوای فرهنگ غربی را به جامعه ایرانی تحمیل کنند.
امروز نمود این تغییر سبک زندگی را می توان در مصادیق پوشش لباسهای مبتذل، آرایش چهره‌های جوانان، خالکوبی های مختلف و سگ گردانی مشاهده کرد.
تشدید و تبلیغ این روشها و سبک زندگی غربی به رغم مشکلات اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم، نه تنها نتوانسته جمع زیادی از جوانان ایرانی را از گرایش به این نوع رفتارها بازدارد، بلکه روز به روز در جامعه شاهد رشد و افزایش نشانه های رفتارغرب زدگی از جمله سگ گردانی در خیابانها، داخل اتومبیل ها ویا سگ هایی که در آغوش جوانان از این سو به آن سو برده می شوند، باشیم.
متاسفانه امروز در خانوادهایی که با انواع سگ های ایرانی و خارجی همزیستی پیدا کرده اند، عواطف بین اعضای خانواده کم رنگ و عواطف فرزندان با حیوانات چندین برابر شده است.
توجه بیش از حد فرزند در خانواده به رفتارها و بازیگوشی ها، به ساعت خواب و غذا خوردن و به تفریح و بازی سگ و گربه آنقدر زیاد شده است که گاها مادر مریض خانواده برای دریافت یک لیوان آب بارها و بارها فرزندش را صدا می زند اما فرزند درگیر بازی با سگ و گربه، اصلا توجهی به خواسته مادر و مریضی او ندارد.
آنقدر که نوجوان و جوان ایرانی خودش را وابسته به عواطف سگ و گربه کرده است و اوقات زیادی را با او سپری می کند، ذره ای از این عواطف نسبت به والدین وجود ندارد.
این روش سبک زندگی در بین بسیاری از خانواده ها وجود دارد و پیامد این کم توجهی ها، رشد نامتعارف و ناخوشایند ناهنجاری های فرهنگی را در جامعه به همراه داشته و خواهد داشت.
البته باید به این نکته نیز اشاره کنم که در جامعه امروزی ما شاید ورود سگ ها به زندگی افراد جنبه تفریحی و تنوعی داشته اما به تدریج به عنوان یک سبک زندگی برای برخی از خانواده ها و جوانان شکل گرفته و این وابستگی و تقسیم ناعادلانه عواطف بین والدین سبب برخی کمبودهای اخلاقی، عاطفی و فکری یا نارضایتی در سطح خانواده ها باعث گسترش سگ‌ها در زندگی افراد شده باشد.
لذا می بینیم که نظام استکباری برای تلاش وغلبه بر فرهنگ و سبک زندگی اسلامی، ذهن نوجوان و جوان و اخلاق و معنویت آنها را هدف قرار داده تا ضمن تخریب فرهنگ اسلامی و تبلیغ و ترویج مظاهرغربی در جامعه سبک زندگی اسلامی را زیر سوال ببرد.
مشاهده این وضعیت در جامعه اسلامی وظیفه یکایک ما را در تبیین رفتارهای دشمن و پیشگیری از تلاشهای برنامه ریزی شده غرب برای جوانان ، دوچندان می کند.
تبلیغ رسانه های غربی از طریق فضای مجازی و شبکه های متعدد اجتماعی، ایجاد بی اعتمادی به رسانه های داخلی و اعتماد سازی به رسانه های بیگانه و کشاندن جوانان برای ارتباط بیشتر با رسانه های غربی، از شگردها و ترفندهایی است که امروز جوانان را به سمت و سوی خود کشانیده است.
بنابراین ضرورت دارد تا با رفتار و اعتماد سازی جوانان به نقشه های شوم دشمن، آنان را از گرایش به سمت سبک زندگی غربی بازداریم.
به نظر نگارنده ، تحقق این امر با اقدامات فرهنگی مستمر، جذاب و ترویج درست فرهنگ و سبک زندگی اسلامی در طولانی مدت میسر می شود اما هرگونه اقدامات تند همراه با اجبار، فشار و تهدید نمی تواند اثری بر بازگشت جوانان به سمت و سوی سبک زندگی اسلامی داشته باشد.
توجه و شناخت جوانان از آثار تلخ همزیستی باحیوانات به ویژه سگ و روشن ساختن ذهن و اندیشه او به تبعات طولانی مدت این رفتار، می تواند به کاهش توجه جوانان به نگهداری سگ ها منجرشود.
سلامت فرهنگی جامعه و جوانان و حتی خانواده ها در گرایش به سبک زندگی غربی و دور شدن آنان از سبک زندگی اسلامی از مهمترین مواردی است که باید به آن پرداخته شود.
دستگاههای فرهنگی مکلفند برای فرهنگ سازی و روشنگری در همه زمینه های اجتماعی به ویژه مبارزه با ترویج سگ گردانی و سایر رفتارهای غربگرایانه جوانان، برنامه ریزی و برای آن هزینه پرداخت کنند.
یقینا این ناهنجاری ها علاوه بر آسیب های اجتماعی برای جوانان و خانواده ها، سلامت اجتماعی آنان را نیز به خطر می‌اندازد.
بدون شک سگ گردانی جزو فرهنگ اسلامی جوان ایرانی محسوب نمی شود و آسیب های بهداشتی و روانی زیادی را در درازمدت برای جامعه ایجاد می کند که حل و رفع آن نیازمند هزینه های زیادی خواهد بود.
شاید یکی از دلایل مهم از هم پاشیدگی های اکثریت قریب به اتفاق خانواده های غربی، نبود عاطفه درخانواده است و به همین دلیل فرزندان آنان پس از رسیدن به سن رشد از خانواده جدا شده و بدون داشتن پشتیبان روزگار تنهایی را سپری می کنند.
