6

وطن یعنی گره‌باف ظریف فرش تبریز

  • کد خبر : 57663
  • ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۴
وطن یعنی گره‌باف ظریف فرش تبریز
صنایع‌دستی و هنرهای سنتی شهر و دیارمان با تمام سختی های این روزها، هنوز ایستاده و هر چند افتان و خیزان، به مسیر خود ادامه می‌دهد؛ مسیری که دورنمای آن، بسته به همت ماست.

روز جهانی صنایع دستیتبریزفرشمنبت کاریروسری باتیکورنیسفالفرینوش اکبرزادهصنایع دستی تبریزفرش تبریزفرش هریستبریزمن، صدای هیاهوی زندگی را اگر کمی، کم کنیم، صدایش شنیدنی است. صدای بلند شدن دفتین از میان تارهای کشیده و بلند قامت و فرود آمدنش میان پودهایی که هرکدام به فکری و رویایی و داستانی، گره خورده‌اند بر تن قالی.

همان‌ها که دست و دل پیچیده‌اند به جان تار و آوایی ساخته‌اند به بلندی قالی تبریز…

هنوز این هنر است که از لابلای سرانگشتان خسته اما پر امیدش، بر تن قالی، اسلیمی می‌رویاند؛ بر جان گداخته‌ی مس، ختایی می‌شود و از میان کوره‌ی شیشه، جان می گیرد و جام می شود و به یادگار هزاران سال اصالت، مسیر عبور نور می‌شود.

هنرهای سنتی و صنایع دستی، از دیروز، یادگار تاریخ و هنر و اصالت بوده و هنوز و همیشه، هست.

پشت دار نشسته، با همین دستان چروک خورده ی از ریخت افتاده، زندگی اش را سرپا نگاه داشته و نفس می‌کشد.

هزاران سال هنر، در دستهای او جان گرفته؛ هرچند همانند دیگر هنرمندان، برایش دست نزنند و برای دیدنش صف نکشند. با این وجود اوست که جریان ساز است، اوست که دیروز را به فردا گره می زند؛ با همین انگشتانی که بارها زخم دفتین و چاقو را چشیده اند، رج به رج می بافد تا گل‌های قالی بی‌آب نمانند. با دستانی به خشکی ِ خاک، خاک را جان بخشیده، کاسه و کوزه‌هایش، جای نان و آب شده اند. تیزی مُغار بارها سرانگشتانش را به جای ورق نقره شکافته، اما عزم او خش ندیده و هنوز جلا دارد.

او هنرمند است، او صنعتگر است، او “صنایع دستی” را همیشه ساخته و “هنرهای سنتی” را در رگهای امروز  جان بخشیده.

خرداد، یادآور شیر زنان و دلاور مردانی است که با دستهای زخمی و نگاهی نمناک ایستاده و هرچه از زخم و درد و تنهایی است به جان خریده‌ تا هنر بی‌پناه نماند و اصالت از میان نرود.

صنایع‌دستی و هنرهای سنتی، نه فقط در نام که در جان، حافظ بی‌ادعای فرهنگ و اصالت کشورهاست و ایران‌زمین، ناگفتنی‌ها دارد از این دریای بی‌انتها.

هنرمندان صنایع‌دستی و احیاگران هنرهای سنتی، همانند دست‌هایشان، آرام و مهربان هستند.

همان‌ها که اگر روزی روزگاری در کوچه و خیابان از کنارمان بگذرند آنها را نمی‌شناسیم؛ به حرمتشان دست بر سینه نمی‌گذاریم و با عزت در را برایشان باز نمی‌کنیم. جریان هنر اما با همین دست‌های چروک‌خورده هزاره ها را پیموده و دیروز را به فردا گره زده؛

روز جهانی صنایع‌دستی از آن روزهای ساکت و مظلوم تقویم است که با وجود داشتن عنوان جهانی، هنوز هم برای مردمان شهرهایمان ناشناخته است.

 امروز روز جهانی صنایع‌دستی است و برای ما این روز با عنوان صنایع‌دستی و هنرهای سنتی، رنگ و‌ بویی خودمانی‌تر دارد.

روز ِ همه هنرهایی که از دل تاریخ برآمده‌اند. بعضی‌هایشان شناخته شده‌تر هستند و چون قالی، در هر خانه‌ای جایگاهی دارند و عزتی، بعضی دیگر چون حکاکی روی نقره، قاب خاطره پیوندی هستند که چهره دو عاشق را در دل خود جای می‌دهد. برخی همچون سفال، خنکای آب را گوارای وجود می‌کنند و برخی دیگر، گل و بوته روی رخت و لباس می‌نشینند.

قدما گفته‌اند اما کاش این هنر بود که بر صدر می‌نشست و قدر می‌دید؛ تنهایی هنرمندان ما نشان می‌دهد هر چند “هنر برتر از گوهر آمد پدید”، اما روزگار غریبی است نازنین..

هنرمندان صنایع‌دستی، قصه‌های پرغصه‌ای دارند، از آن قصه‌های مثنوی هفتاد من..

اینجا، در این گوشه از ایران زمین، در جایی که نقطه اتصال شرق و غرب بوده و بر روی چشمان هنردوستان، آبروی جاده ابریشم بوده، هنر ارجمند و عزیز است همچون سالهای دور.

آذربایجان‌شرقی و شهر تبریز را از دیرباز با هنرهای سنتی و صنایع‌دستی‌اش می‌شناختند. کیست که نام تبریز را بشنود و یاد قالی‌هایش نیافتد؟ تصویر میز منبت‌کاری شده پیش چشمانش شکل نگیرد؟ یا ورنی ابریشمی رنگارنگی، جواهر تراش خورده‌ای، روسری باتیک پر نقش و نگاری، صراحی شفافی را یاد نکند؟

در سال‌های اخیر صنایع‌دستی مختلف و متنوع آذربایجان‌شرقی با کسب دهها عنوان فاخر نشان مرغوبیت صنایع‌دستی در سطح جهان، نشان داده نگاه و دستاوردش از خواست و سلیقه جهانی دور نیست و با تمرکز و سرمایه‌گذاری در این بخش، بازده آن را در سطحی بسیار گسترده دید.

روز صنایع‌دستی، فقط روز قدردانی از  هنرمندان پیشکسوت و بوسیدن دست ایشان به‌عنوان طلایه‌داران حفظ فرهنگ دیروز و انتقال به‌سوی آینده نیست. این روز زمانی برای دیدن زخم‌هاست؛ روزی برای گرفتن دستان چروک خورده‌ای که راهی جز نقش‌آفرینی ندارند.

همیشه در همین روز داغ خردادماهی، یادم می‌آید چهره آن بانوی با تجربه‌های بسیار را که وقتی گفتم سوی چشمان‌تان مادرجان؟ گفت دلم هنوز سو دارد مادرجان..

صنایع‌دستی و هنرهای سنتی شهر و دیارمان با تمام سختی های این روزها، هنوز ایستاده و هر چند افتان و خیزان، به مسیر خود ادامه می‌دهد؛ مسیری که دورنمای آن، بسته به همت ماست. مایی که شهروند هستیم، مدیر هستیم، خریدار هستیم، شهروند هستیم، همشهری هستیم. مایی که میان دو انتخاب، باید دست دلمان را بگیریم و اصالت را تنها نگذاریم.

همراهی با هنرمندان دست در آتش پر نور هنرهای سنتی در روزهایی که نام و نشان از هنر دارند و بارقه های آرامش از پس ابر سهمگین کرونا، به چشم می رسد، نوید بخش فردایی سرشار از گل و بوته های معطر اصالت است.

دست‌های هنرمندان را در انتخاب میان اصالت و سهولت، رها نکنیم؛ خاصه در بهار بارانی این سال، که عزم کرده برکت را روانه روزگارمان کند.

لینک کوتاه : https://tabrizeman.ir/?p=57663

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.