مهرداد خردمند: یک سال از آغاز به کار دولت مسعود پزشکیان میگذرد؛ دولتی که برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، فردی ترک زبان و برخاسته از دل مردم آذربایجان، سکان اداره کشور را به عنوان رئیس جمهور در دست گرفته است. همین واقعیت به تنهایی، امیدی نو در دل میلیونها آذربایجانی دمید. حالا یک سال از روزی میگذرد که فرزند سادهپوش و صادق آذربایجان، با رای مردم ایران، رئیس جمهور کشور شد.
در یک سالگی دولت مسعود و از همان روزهای نخست، امید در دل بسیاری از آذربایجانیها جان گرفته بود؛ امید به دیده شدن، امید به شنیده شدن، به اینکه ریشه و هویت فرهنگی ما دیگر در حاشیه نباشد و بخشی از افتخار قلمداد شود.
پزشکیان در این یک سال، نه در قالب وعدههای پرزرق و برق، بلکه با گامهایی آرام و حساب شده، به شیوه خودش به آنها رنگ عمل زد.
اویی که در مصاحبه اخیرش، آشکار و بی ابهام از لزوم آموزش به زبان مادری سخن گفت و آن را تکلیف دولتش خواند. جملهای که شاید برای بسیاری ساده به نظر برسد اما برای مردمی که سالها در حسرت شنیده شدن صدای خود بودند، نوری بود در تاریکی؛ چرا که برای نخستین بار یک رئیس جمهور در ایران از حق تحصیل به زبان مادری سخن گفت و چه بی پرده و روشن هم سخن گفت؛ سخنی که سالها در آذربایجان زمزمه میشد اما کمتر مسئولی جرات بلند گفتنش را داشت.
حتی آنجایی که مخاطبش مردم و مسئولین داخلی یا خارجی حاضر در سالن بودند، پزشکیان هم در منش، هم در رفتار و هم در گفتارش از زبان مادری خود گفت، از فرهنگ بومی و کرامت انسانی، که شهریار به زیبایی در منظومهاش تصویر کرده است. او در باکو نشان داد که ایران امروز، زبان مشترک و پیوندهای فرهنگی را تهدید نمیداند، که فرصت میشمارد. یعنی اینها برای پزشکیان شعار انتخاباتی نبود، بلکه بخشی جدایی ناپذیر از باورهای ریشه دار اوست.
در چینش مدیران کشور نیز پزشکیان تلاش کرده است تا آذربایجان را از حاشیه نشینی در تصمیمگیریها خارج کند. هر چند در یک سال نمیتوان از او انتظار معجزه داشت، اما نشانههایی روشن از حضور پررنگتر مدیران ترک زبان در سطوح مختلف مدیریتی، نگاه عادلانهتر به توزیع امکانات و شنیده شدن مطالبات مردم در تبریز، اردبیل، ارومیه، زنجان و دیگر شهرهای ترک دیده میشود.
پزشکیان بر خلاف بسیاری از سیاستمداران، اهل مانور تبلیغاتی نیست. او ساده آمده، ساده حرف میزند و ساده زندگی میکند و همین سادگی، نقطه قوت اوست. چه بسیار بودند سیاستمداران پرزرق و برقی که آمدند و رفتند و هیچ نگذاشتند.
با اشاره به همه اینها، اگرچه هنوز مشکلات زیادی وجود دارد و بسیاری از خواستههای مردم آذربایجان از جمله احیای دریاچه ارومیه محقق نشده است، اما برای اولین بار پس از سالها، صدایی از پاستور شنیده میشود که لهجهی آشنا دارد، دغدغه ما را میفهمد و نمیخواهد آذربایجان فقط «نقش امنیتی» در ساختار قدرت داشته باشد، بلکه به عنوان موتور توسعه دیده شود. کار بزرگتری در پیش است، نهادینه کردن عدالت فرهنگی، زبانی و سیاسی در ساختار اداره کشور و بسیاری از مطالبات که در این چند سطر نمیگنجد.
آذربایجان، امروز در آینهی این دولت بیشتر و بهتر خودش را میبیند و ما به سهم خود وظیفه داریم، از این فرصت تاریخی حفاظت کنیم. اگر دولت مسعود است، ما نیز باید مردمانی مسعود باشیم که این خود در گرو آگاهی، مطالبهگری و همدلی است.