تبریزمن – علیرضا امیری: امروز هفدهم دی ماه است، سالروز درگذشت چهره فراموشنشدنی که تا ابد او را یاد خواهیم کرد، امروز حسرت نداشتن جهان پهلوان ۵۳ ساله شد، اگر چه هیچ خاطرهای از او ما نداشتهایم و کم سنتر از آن بودیم که تصویری از هنرنماییها، کشتیهای تکنیکی و نبردهای جانانه او در یوکوهاما و ملبورن داشته باشیم، اما امروز در روز پایان تختی به یاد جهان پهلوان هستیم.
اگر شما فکر کنید که تختی پرافتخارترین ورزشکار تاریخ ایران است سخت در اشتباهید. کشتیگیران بسیاری بودند که بیشتر از او مدال آورند، اما او مدالی آورد که هیچ کسی نمیتواند برای رقابت بر سر آن مدال حتا وارد تُشک شود، مدال او بسیار بزرگتر این حرفهاست، مدال او مردم است، مردم!
وقتی عبدالحسین فیلی استعداد غلامرضا را در کشتی دید فکر نمیکنم هیچ وقت فکر میکرد که زمانی آقا تختی استاد تمام گوش شکستههای عالم باشد، تختی که از کودکی با هزاران مشکل، فقر و حتا مرگ دست و پنجه نرم میکرد، می دانست که این آهن نفس باید چنان ضربههای سنگینی بخورد که صیقل شود تا آقا تختی درون او زنده شود.
“عرب” دوست صمیمی او میگوید: یکی از کارهایی که در آن زمان خیلی به محبوبیت او افزود، اتفاقات بعد از زلزله بوئینزهرا بود. او به بازار رفت و مردم از آنجایی که به او اعتماد داشتند دست در جیبشان میکردند و بدون آنکه بشمرند در کیسه میریختند. این محبوبیت تختی بود که مردم اینگونه اعتماد میکردند و او این پولها را در بین مردم تقسیم کرد. هر وقت میخواستند از عکس او برای تبلیغات استفاده کنند این کار را نمیکرد و این موضوع را سوءاستفاده تلقی میکرد، با همه مهربان بود و نیاز همه را برآورده میکرد.
تختی که بدلیل همین کمکها از فشار مالی رنج میبرد، وقتی پیشنهاد بازی در فیلمهای تبلیغاتی عسل را به او میدهند دو جواب میگوید: «من با خوردن عسل پهلوان نشدم! خاک و خُل خوردم و خوراکام نان و پنیر بود و با سختیها ساختم و تمرین کردم تا به جایی رسیدم.»
آری او خود مردم بود، نه از سرمایهداران بود، نه از سیاسیون، نه از مسئولین بود نه از دیگران. او فقط و فقط در جبهه مردم بود چون او تختی مردم بود.