تبریزمن – فاطمه عسگرینیا: امدادگران جمعیت هلال احمر در عملیاتهای اطفای حریق جنگل به عنوان نیروی پشتیبان وارد عمل میشوند اما بارها همین دل به آتش زدن همچون آبی بوده بر آتش. آتشی که اگر از خودگذشتگی و شجاعت سرخ و سفیدپوشان هلال احمر نباشد به سرعت تمام پیکر جنگلها را میبلعد. شاهد مثالش هم تلاش امدادگران برای خاموش کردن آتشسوزی امسال در جنگلهای قرهداغ و خداآفرین که ۴ ساعته خاموش شد. مشابه این آتشسوزی در سالهای گذشته اتفاق افتاد که برای خاموش کردن آن همه ۱۵ روز جنگیدند.
حالا بعد از گذشت سالها تبریز که به شهر اولینها شهرت دارد به همت شهرداری و همکاری جمعیت هلالاحمر صاحب بسکت مخصوصی شده برای اطفای هوایی آتشسوزیها. امدادگران تبریزی معتقدند با وجود سیستم فایرفایتینگ یا همان اطفای هوایی حریق کمی خیال آنها و دوستداران محیطزیست در هنگام بروز حوادث راحتتر میشود.
بهار تازه از راه رسیده بود و هوای مطبوع بهاری در جنگل سرسبز قرهداغ جولان میداد. ناگهان حریق به جان جنگل افتاد. امدادگران جمعیت برای خاموش کردن آتش دل توی دلشان نبود، اما دستور داشتند طبق پروتکل فقط در جبهه پشتیبانی به انجام وظیفه بپردازند.
▪️آهنگ مرگ درختان در میان زبانههای آتش
«میرعلی آقا سیدی» معاون امداد و نجات جمعیت هلالاحمر تبریز هم آن روز در میان این امدادگران بود: «شعلههای آتش از هر سوی جنگل زبانه میکشید. هر لحظه بر شدت آتش افزوده میشد. آرام و قرار نداشتیم. آهنگ غمانگیز مرگ درختان در میان زبانههای آتش پیچیده بود. بچهها دل به آتش زدند.»
راه هموار نبود و برای رسیدن به نقطهای که آتش در آن خوشرقصی میکرد چارهای نبود جز پرواز با بالگرد و رها شدن در دل آتش! وسایل ساده آنها اعم از آتشکوب، بیل و… در برابر زبانههای تند و تیز آتش بهظاهر شکستپذیر بود، اما عزم امدادگران برای خاموش کردن آتش هم کم نبود: «در همین روزها بود که در جریان اطفای حریق جنگلهای زاگرس یکی از امدادگران جان خود را از دست داده بود، خانوادهها و همکاران بهشدت نگران تیم امدادی همراه ما بودند.
جنگل درهم تنیده بود. دود و حرارت زیاد اجازه نمیداد تا امدادگران مسیر را درست ببینند. به همین علت شاخ و برگ درختان به سر و صورت بچهها میخورد و باعث خونریزی میشد اما هوا آنقدر گرم بود که عرق و خون روی تن بچهها قاطی شده بود و چهره دودزده آنها همراه با این خونریزی و عرقریزی مانند چهره بازیگران در فیلمهای هالیوودی شده بود.»
اطفای حریق با آتشکوب و بیل در آن وسعت عظیم آنقدر سخت بود که اگر کمک و دست یاری خدا نبود امکان نداشت امدادگران موفق به خاموش کردن آتش شوند: «وقتی آتش خاموش شد فرماندار خداآفرین گفت نمیدانم چه کردید اما هر چه کردید معجزهای بزرگ بود.»
خاموش کردن آتشهای بزرگ جنگلها بدون حادثه برای امدادگران نیست اما گاهی این حوادث همراه با صحنههایی میشود که ماندگاری این روزها را در ذهن امدادگران بیشتر میکند: «دیگر نایی برای بچهها نمانده بود که ناگهان با صدای فریاد یکی از آنها متوقف شدیم. وقتی به عقب برگشتیم امدادگری را دیدیم که با وسایل در دست به تنه درخت بزرگی چسبیده بود و تکان نمیخورد. نزدیک که آمدیم متوجه شدیم تیغ بزرگ چوبی از لاله گوشش عبور کرده و او را به تنه درخت چسبانده است. دیدن این صحنه هم خندهدار بود هم زجرآور! اما بچهها بهحدی در ابتدا خندیدند که دل درد گرفته بودند و تمام طول مسیر برگشت را به این حادثه میخندیدند.»
▪️عمر جنگلها طولانیتر شد
آیدین سقایی، یکی از امدادگران تبریزی هم از تجهیز شهرش به سیستم فایرفایتینگ یا اطفای حریق هوایی خوشحال است.
او معتقد است جنگلهای صعبالعبور تبریز با وجود این امکان قطعا در حوادث آینده کمتر خواهند سوخت؛ «مناطق جنگلی ما در استان آذربایجان شرقی صعبالعبور است و امکان تردد در آنها با وسایل نقلیه عمومی وجود ندارد به همین علت وجود سیستم فایرفایتینگ یکی از نیازهای اصلی منطقه بود.»
درست است این تجهیزات را شهرداری تبریز تهیه کرده اما استفاده از این بسکت بدون بهرهمندی از بالگرد هلال احمر امکانپذیر نیست و این مسأله تعامل و همکاری این دو مجموعه را باعث شده است. امدادگران در کنار خدماترسانی شهرداری به حوادث آتشسوزی در ساختمانهای مرتفع، به هنگام بروز حادثه در جنگلها نیز از این امکانات بهرهمند میشوند.»
بسکتی که شهرداری تبریز برای اطفای حریق هوایی خریداری کرده امکان برداشت ۲ تا ۴ هزار لیتر آب از بستر رودخانهها و سدها را هنگام آتشسوزی دارد: «جان ما هم به جان درختان جنگلی بسته است، برایمان فرقی نمیکند. جان یک انسان را در حوادث رانندگی نجات دهیم یا جان یک درخت را در حادثه آتشسوزی. هر دو نجات یک زندگی است و امدادگران در هر دو حادثه اگر موفقیتآمیز باشد با دلی شاد و رضایت قلبی برمیگردند.»
▪️نجات از حلقه آتش
او در ماموریتهای زیادی از جنس آتشسوزی جنگلها شرکت کرده. اولین خاطرهاش هم به سال ۸۴ برمیگردد: «سال ۸۴ در شهرستان کلیبر جنگلها آتش گرفته بود. ۳۰ نفر از نیروهای تبریز برای پشتیبانی به کلیبر رفتند. سرپرستی ۵ نفر از بچهها با من بود. تنها امکاناتمان برای اطفای حریق آتشکوب بود.
امدادگران در حال خاموش کردن آتش بودند که باد جریان آتش را تغییر داد و همه تیم ما در میانه آتش قرار گرفتند. چارهای نبود برای دور ماندن از زبانهها. باید روی سنگ بزرگی میرفتیم، سنگ به حدی داغ بود که کف کفشهایمان سوخت. اکسیژن کمی مانده بود. دستمالهای سهگوشی که همراه بچهها بود را خیس کردم و در دهانشان قرار دادم تا حرارت و دود، ریههای آنها را نسوزاند. فریاد میزدم فقط همدیگر را رها نکنید! به هر سختی بود از آن مهلکه نجات یافتیم اما وقتی از این جهنم بیرون آمدیم نه مویی در سر داشتیم نه ابرویی به صورت!»
او با ابراز خرسندی از وجود تجهیزات فایرفایتینگ در تبریز میگوید: «تأمین این امکان با توجه به سابقه آتشسوزی جنگلی از اولویتهای جمعیت هلال احمر تبریز بود.»