2

بوقچی های دیروزی و لیدرهای امروزی

  • کد خبر : 54081
  • ۰۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۲
بوقچی های دیروزی و لیدرهای امروزی

بوقچی های دیروزی و لیدرهای امروزی از قدیم الایام ورزش و یا سایر سرگرمی های دسته جمعی که با حضور انبوه مردم برگزار می شد، میاندارهایی داشتند که برای گرم و هیجانی نگه داشتن مجلس، با عناوین مختلفی در این گونه مراسمات حضور داشته و دارند. عنوان بوقچی از اوایل قرن بیستم و از زمان […]

بوقچی های دیروزی و لیدرهای امروزی
از قدیم الایام ورزش و یا سایر سرگرمی های دسته جمعی که با حضور انبوه مردم برگزار می شد، میاندارهایی داشتند که برای گرم و هیجانی نگه داشتن مجلس، با عناوین مختلفی در این گونه مراسمات حضور داشته و دارند.
عنوان بوقچی از اوایل قرن بیستم و از زمان ورود رشته فوتبال به کشورمان رایج شد و اگر دقیق تر به مساله زوم کنیم در ورزش های باستانی و زورخانه ای برای گرم شدن فضای معنوی – ورزشی و آماده شدن گود زورخانه، مرشدها و میانداران سابقه دور و درازی در این زمینه دارند و یا در روم باستان قبل از گلاویز شدن گلادیاتورها افرادی برای کری خوانی و هیجان بخشیدن هم درمیدان و هم درمیان تماشاگران ایفای نقش می نمودند و یا در جنگهای باستانی و تن به تن قدیمی خود ورزشکاران و یا افرادی مخصوص قبل از شروع جنگ و یا نبردهای تن به تن رجزهایی می خواندند که برای افزایش آدرنالین جنگاوران و تماشاگران بود.
وقتی صحبت از بوق و بوقچی می شود ناخودآگاه فضای پر سروصدای استادیوم های فوتبال در اذهان تداعی می شود و شور و هیجانی وصف ناپذیر وجود آدمی را فرا می گیرد و وقتی برای تماشای فوتبال به نزدیکی استادیوم در حرکت هستیم و یا می رسیم با شنیدن هیاهوی داخل ورزشگاه از دور، احساسی خاص و موج غریبی وجود انسان را دربرمی گیرد و آماده می شویم که وارد همین دیگ جوشان پر سر و صدا شویم.
قدیم ها بوقچی ها و یا همان شیپورچی ها و به قول امروزی ها لیدرها، به صورت خودجوش از میان طرفداران چهره می شدند و رفته رفته جایگاه خود که همان سروسامان دادن به نوع تشویق ها، تعریف و تمجید از تیم محبوب خود، هماهنگ خواندن سرود تیم و اشعار مخصوص، کری خوانی و شعار علیه حریف بود را در بین تماشاگران پیدا کردند و برای خود صاحب اسم و رسمی شدند.
به ‌طور سنتی، بوقچی‌های ایرانی هوادارانی بودند که به دلیل علاقه وافرشان به یک تیم، در میان دیگر هواداران متمایز بودند و به رهبری تشویق‌ها می‌پرداختند و به نوعی نماد هواداران آن تیم نیز محسوب می‌شدند. اما از آغاز دهه ۱۳۸۰ و همزمان با تغییر نامِ بوقچی به لیدر، این کار به یک شغل و سمت تبدیل گشت و برخی از لیدرها در ازای دریافت پول به عنوان حقوق و مزایا و یا رشوه، جو ورزشگاه و شعارهای تماشاگران را به سود یا ضرر عده‌ای تغییر داده و می‌دهند.
در فوتبال اروپا استفاده از اشعار، سرودها و جملات خاصی که برای باشگاه نماد به‌شمار می‌رود، رواج دارد و به ندرت جمله و عبارت خاصی در حمد یا ذم فرد خاصی به گوش می‌رسد، حتی در زمانی که شخص خاصی تشویق می‌شود. به‌طور مثال هواداران اروپایی برای تشویق بازیکن خاص، هنگام تعویض یا به ثمر رسیدن گل با دست زدن و هورا کشیدن او را تشویق می‌کنند و برای نشان ‌دادن نارضایتی نسبت به یک بازیکن یا مجموعه تیم به سوت زدن یا هو کردن می‌پردازند. از این رو جهت تشویق لازم نیست افرادی حقوق‌بگیر وجود داشته باشند تا به عنوان لیدرمنافع مدیران یک باشگاه یا افراد دیگری را دنبال کنند.
همانطور که اشاره گردید قدیمها کار بوقچی ها عشقی بود و از روی علاقه شدید قلبی به تیم محبوب خود اقدام به این کارها میکردند و تنها دلخوشی آنها حضور چند دقیقه ای در بین بازیکنان تیم محبوب خود بود و حتی هزینه تهیه شیپور، طبل، سنج، بیرق و رنگ وغیره را خودشان برعهده داشتند.
اما بوقچی‌های نسل جدید و امروزی در برخی مواقع به شدت تحت تاثیر مربیان و بازیکنان قرار می‌گیرند و شعارهای خود را روی سکوها همگام و هم‌آواز با حرف دل مربیان و بازیکنان سر می دهند. اتفاقاتی در رابطه با این موضوع، برخی از مربیان و حتی بازیکنان را بی‌اعتبار کرد و این گونه مسائل باعث شد اعتبار بوقچی‌های اصیل بیشتر از گذشته خدشه‌دارتر شود. به راحتی می‌توان از ماجراهایی گفت که در آن، بوقچی‌ها با دستور سرمربی یک تیم علیه یک بازیکن یا مدیرعامل همان باشگاه شعار سر داده‌اند. گاهی اوقات البته مساله برعکس شده و بازیکنان با ترغیب بوقچی ها به اهداف خود که همانا کله پا کردن مربی بود، می رسیدند و درهمین دهه بود که لیدر معروف باشگاه تهرانی با سیلی صورت سرمربی تیم محبوبش را سرخ کرده بود.

جدا از این مسائلی که اشاره گردید عشق و محبوبیت تیم در بین بوقچی های قدیم، عشقی فارغ از دنیای مادی بود و در تمامی تیم های باشگاهی کشور از آذربایجان گرفته تا جنوب و از تهران گرفته تا شمال، هر باشگاهی لیدرهای مخصوص و معروف خود را داشت اگر در تبریز دو تیم معروف ماشین سازی و تراکتور مثلا یوسف چوپانی ملقب به یوسوف چوبان، مرحوم عبداله پورمهدی معرروف به مش عبداله، حسن کونز، کاظم‌سبیل، حمید گلشنی، ممد سهلان، مجید قنادی، پرویز یخدانساز، محمد فنایی ملقب به اسیرممد و غیره را داشت تیم های تهرانی نیزعلی سیاه، حسن نیکبخت ملقب به حسن تارزان، حسین عسگری ملقب به حسین شلغم، ممد بوقی، سیفعلی سرابی ملقب به سهراب بوقی، فتح‌الله غریب‌نواز، علی کشک‌بادمجان، رضا شاهانی، علی مانگا و غیره را داشتند و معروف ترین بوقچی خطه خوزستان مرحوم رضا فاریان ملقب به رضاچاچا بود که برخی از این بوقچی ها در بازی های ملی نقش اصلی در سروسامان دادن تشویق های تماشاگران بودند و حتی در جام های جهانی به همراه کاروان تیم ملی حضور داشته اند و بیشتر این اسامی که اشاره شد، به رحمت خدا پیوسته اند.
*ممد بوقی، مردی با بوق ۱۸ شاخه ای!
یک پرسپولیسی خالص که در کنار این تیم به شدت به سپیدرود رشت علاقه داشت. کسی که به دلیل علاقه زیاد به فوتبال با هزینه شخصی به جام جهانی ۱۹۷۸ رفت تا مشوق بازیکنان تیم ملی ایران باشد، هر چند به آرزوی خود که تساوی با هلند بود نرسید و ایران آن بازی را با نتیجه سه بر صفر به حریف نامدار آن سالهای خود واگذار کرد.
نوع بوق‌های که کم کم از یک عدد به هجده عدد رسید، برای خیلی‌ها تعجب برانگیز بود، خارجی‌ها می‌گفتند برای دمیدن به این بوق‌ها نیاز به برق ۲۴ولت است انسان نمی‌تواند با دمیدن به آن همچین صدایی تولید کند و یا آن مجله فرانسوی که گفته بود این همه بوق احتیاج به یکی دو عدد پمپ باد برای کار کردن دارد هر چند ممد بوقی اعتقاد داشت ریه‌های سالم و قوی اش از عهده بوق های بیشتر هم بر میاید.
این‌ها داستان مردی بود که به دلیل محبوبیت زیاد مورد مصاحبه رسانه‌ها قرار می‌گرفت و با عشق پرسپولیس زندگی کرد و در یکی از بازی‌های مهم پرسپولیس و بعد از گل دقایق آخر این تیم از خوشحالی سکته کرد و بالاخره در ۲۶ دیماه سال ۱۳۷۱ برای همیشه از دنیا رفت.
* یوسوف چوبان و عشقعلی تابوت گتیر!
یوسف چوپانی، معروف به «یوسف‌چوبان»، تشویقچی ۷۵ ساله تبریزی، شیرین‌سخن و طناز که محجوب و محبوب است. چند وقتی است که در استادیوم ها دیده نمی شود و هراز گاهی ایشان را در مغازه مرحوم یاورسعادت که به همراه یوسوف چوبان در تیم کلونی تبریز و در زمان هدایت مرحوم بویوک آقا پرهیزکار دروازه بانی می کردند، می دیدم و همیشه تقاضای بازگویی خاطراتشان را داشتم که هردو به یکدیگر تیکه می انداختند و می خندیدند.
یوسوف چوبان در یکی از خاطراتش با آن لهجه ترکی تبریزی می گفت: ” داش هر زمان نقی گل دا دورسئیدی، میدانین هر یانینان شوت وورسئیدون گل اولاردی… یعنی برادر وقتی یاور و یا همان نقی درون دروازه بود از هر کجای زمین شوت می زدی توپ درون دروازه جای می گرفت” بعد هردوتا میزدند زیر خنده و قاه قاه می خندیدند. اما افسوس که یاور(نقی) سعادت که مغازه گاوصندوق فروشی در سر تربیت دارد تقریبا ۵ ماه است که از دنیا رفته است.
یوسوف چوبان با همه بوقچی‌ها و تشویقچی‌ها فرق داشت. مدل تشویق‌کردنش هم متفاوت بود. نه با بازیکن، مربی و مدیر لابی می‌کرد و نه فحاشی هواداران برافروخته را برمی‌تابید. حتی زمانی که تبریز مرکز و قطب والیبال و بسکتبال کشور و حتی وزنه برداری بود با حضور در سالن ها شادی بخش آن محافل هم بود. یکبار در مسابقات بین المللی وزنه برداری دهه فجر که با همت مرحوم دکتر شهابی در سالهای دهه ۶۰ برای اولین بار در کشور و تبریز و در سالن فتح خیبربرگزار می شد، یوسوف چوبان در میان تماشاگران کارهایی می کرد که موجب تعجب وخنده میهمانان خارجی شده بود که بعد از اتمام مسابقات، خارجی ها به دنبال عکس گرفتن با یوسوف چوبان بودند.
قضیه عشقعلی هم معرف فوتبالدوستان قدیمی است که وقتی یار تیم حریف در باغشمال مصدوم می‌شد و یا برای اتلاف وقت بازی، خود را به موش مردگی و مصدومیت می‌زد، تماشاگران با تهییج یوسوف چوبان شعار طنزی می‌دادند «عشقعلی تابوت گتیر» (عشقعلی تابوت بیاور) و مرحوم عشقعلی ریاحی خدمتکار پیر باغشمال با تخته‌ای که بیشتر به تابوت شباهت داشت تا برانکارد، برای خارج‌کردن بازیکن مصدوم از میدان، روی چمن‌ها می‌دوید و مردم حال می‌کردند و برخی وقت ها نیز عشقعلی با دستور یوسوف چوبان و شعار تماشاگران و بدون توجه به اجازه داور وارد زمین می شد که اسباب خنده و شادی را فراهم می کرد.

لازم است اشاره شود که یکی از طرفداران و لیدرهای معروف تیم های تبریزی مرحوم حسن کونز بود که در باغشمال و دریک روز شلوغ و بازی حساس به خاطر یک صحنه گلی که معلوم نشد توپ از خط دروازه عبور کرده یانه، سکته کرد و درجا مرد.
*کری خانی تراکتوری ها با ماشین چی ها
رقابت دو باشگاه قدیمی تبریز از قدیم الایام همیشه داغ بود و چه در لیگ تخت جمشید و برتر و چه در لیگ استانی و حتی در لیگ آزادگان در دسته یک نیز طرفداران دو تیم شعارهای جالبی داشتند که بیان آن ها خالی از لطف نیست و فقط افسوس می خوریم که تیم سبز آذربایجان اصلا وضعیت خوب و مشخصی ندارد و امیدداریم که هر چه زودتر وضعیت این باشگاه مشخص شود.
هر وقت این دو تیم در باغشمال بازی داشتند استادیوم لبریز از تماشاگر می شد و هر تیمی با لیدرهایش زودتر می آمدند روبروی جایگاه که همان دلی خانا بود را تصاحب می کردند. وقتی ماشین سازی بر تراکتور غلبه می کرد و یا در جریان بازی جلو می افتاد، لیدرهای ماشین سازی این شعار را به همراه طرفدارانشان می خواندند: “بیز دیردوخ بس تراختور داغ سوکر…بیلمزیدوخ اگزوزنان یاغ توکر… یعنی ما فکر می کردیم که تراکتور می تواند کوه ها را بکند ولی نمی دانستیم که از اگزوزش روغن سوخته می ریزد” و یا وقتی اوضاع بر عکس می شد و تراکتور پیش می افتاد تراکتوری ها شعار می دادند: بو گون هاوا بولوت دی…ماشین چی لار اویوب دی…یعنی امروز هوا ابری است و ماشین چی ها را خواب برده است.
*تراکتور و لیدرهای عصر جدید
با لیگ برتری شدن دوباره تراکتور در سال ۸۸ فضای جدیدی بر استادیوم های تبریز حکم فرما شد که این جو تاثیر مثبتی بر فوتبال بی رمق باشگاهی کشور که رو به افول بود گذاشت و حتی شعارهای جدیدی نیز با لیدرهای جوان رونمایی شدند و کلمه “تی تی ها” و حتی جایگاه مشخص آنها در ورزشگاه یادگار امام جای خود را پیدا کرد و لیدرهای تراکتور با فرمتی جدید نزدیک به دو دهه است که تیم محبوب خود را با شعارهای جدیدی مانند عیبی یوخ – عیبی بوخ و یا آذربایجان دیاریمیز – تراختور افتخاریمیز، تراختوری ائل ایستر– شرفلی میلت ایستر و یا یئل یاتار طوفان یاتار، یاتماز تراختور بایراغی و غیره تشویق می کنند و عنوان پر طرفدارترین تیم آسیا و پنجم جهان نیز به تراکتور تعلق دارد و حتی دیده شده است که شعارهای طرفداران تراکتور را طرفداران سایر تیم های شهرستانی ترجمه کرده و از آن ها استفاده می کنند. ولی معروف ترین شعار تراکتور که هیچ وقت کهنه نشده و از بین نمی رود همانی است که با شیپور قسمت اول آن نواخته می شود و سپس طرفداران در بخش دوم نام تراکتور را صدا می زنند. “دیددیری دیدییت تراختور.”
حال در قرن جدید و با گذشت نزدیک به یکصد سال از سابقه فعالیت و تیم داری باشگاه های کشور در رشته فوتبال و با بیان خاطرات نوستالژیک تلخ و شیرین دهه های میانی قرن و حال حاضر، امیدواریم با فرهنگ سازی در بین طرفداران، آن شور و شوق و حس پاک قلبی دوست داشتن تیم ها در بین طرفداران تیم ها زنده شده و فضای استادیوم ها همانند دهه های اشاره شده پر از عشق و پاکی شود.

وحید ارضی- تبریز

لینک کوتاه : http://tabrizeman.ir/?p=54081

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.